قاعده هرم
«جو زدهگی متوهم»
محمد افرازه/ رادیو کوچه
آشنایی میگفت:
فامیلی نزدیک داریم که سالها پیش به کانادا مهاجرت کرده و
زندگی متوسطی بهم زده. قریب 5یا 6 سالی هست که میاد ایران و میره. افتاده
تو کار بساز بفروشی. کلنگی بخر و 10 طبقه برو بالا...
امشب جایی دیدمش، سر صحبت باز شد، از اون ب بسمالله شروع کرد که اینجا کجا و اونجا کجا. اینجا اصلن نمیدونن آوکادو چیه! سیستم گرمایشی منازل و ادارهها افتضاحه، اونجا از اینجا سردتره اما خوب همهجاش گرمه، یه سرمای اونجا بیاد اینجا، آدم زنده نمیمونه، زمهریر میشه
امشب جایی دیدمش، سر صحبت باز شد، از اون ب بسمالله شروع کرد که اینجا کجا و اونجا کجا. اینجا اصلن نمیدونن آوکادو چیه! سیستم گرمایشی منازل و ادارهها افتضاحه، اونجا از اینجا سردتره اما خوب همهجاش گرمه، یه سرمای اونجا بیاد اینجا، آدم زنده نمیمونه، زمهریر میشه
فایل صوتی را از اینجا بشنوید
چه ماشینای فاجعه و قراضهای داره ایران. چقدر رانندهها افتضاحن. من یه ماشین دارم اونجا کشتی تفریحی لامصب!
تا اینکه صحبت رسید به افغانیهای مقیم ایران…
با کمال اطمینان می توانم ادعا کنم که سود و بهره و انتفاع کشور ایران از حضور آن افغانی محترمی که با تکیه به توان انسانی خویش و با تلاشش کسب معاش میکند، بسیار بیشتر از چنین هموطنان سودجویی است
فرمودند: اینا کی هستن؟! باید انداختشون بیرون از این
کشور. کار نمیکنن که، من خودم پول دوتاشون رو ندادم چون خوب کار نمیکردن.
پررو هستن چقدر، جا بهشون دادیم، کار دادیم، دو قورت و نیمشونم باقیه.
باید اخراجشون کرد، گذاشتشون لب مرز ایران و پرتشون کرد تو کشورشون. کشور
ندارن که …
خب شما هم خواندید و شنیدید، چه میشود گفت؟ بدون شک کار به
مثنوی بیش از هزاران من کاغذ خواهد کشید اگر بخواهیم دلیل این رفتار را
بررسی کنیم. به هیچ عنوان نمیشود ادعا کرد که این روش برخورد و اندیشه فقط
و فقط مختص این «فامیل نزدیک» دوست ما بوده است و بقیه مردم ما این چنین
فرهنگ و ذهنیتی ندارند. بسیاری از ما ایرانیان متاسفانه دچار چنین
«جوزدهگی» متوهمی هستیم. فردی که سالیانی دراز در پی حضور افاغنه در ایران
و در معاشرت بودن با آنان بارها حقوقشان را تضییع کرده، حال که به هر
دلیلی یا مهاجرت کرده و یا پناهنده شده است به کشوری دیگر، فریادش به آسمان
بلند است که،
«هل من معین یعیننی»
با کمال اطمینان میتوانم ادعا کنم که سود و بهره و انتفاع
کشور ایران از حضور آن افغانی محترم که با تکیه به توان انسانی خویش و با
تلاشش کسب معاش میکند، بسیار بیشتر از فردی است که با جادوی واسطهگری و
اقتصاد بیمار با یک ضربه چوب و وردی به سان ساحرههای اساطیری، چهارصد
ملیون تومان سرمایه را سه ماهه با ساخت یک آپارتمان حداقل 8 واحدی، تبدیل
به چهار میلیارد تومان پول رایج مملکت جمهوریاسلامی میکند. چه فرقی دارد
این عمل با چاپ اسکناس؟ افزایش تورم، حاصل وجود چنین افرادی در این کشور
است که به راحتی هر چه تمامتر هم، به یک مهاجر تلاشگر افغانی، برچسب مضر
بودن و بی فایدهگی میزند. حال جالب آنجاست که عمده این افراد هم عمومن
یا مقیم کشور دیگری در اروپا و یا ینگه دنیا هستند و یا، آرزوی آن را
دارند.
مثال من البته عرض و اندازهاش کوچک بود در حد یک ساختمان ٨
واحدی، حال شما توجه بفرمایید که چه میشود در مقیاسهای بزرگتر، بمانند
برجها و مجتمعها و عزیزان بزرگوار و گرامی و محترم انبوهساز.
بساز و بفروش و بچاپ و بالاتر برو، خلایق هر چه لایق، اما حداقل این انسان همزبان و همفرهنگ از کشور همسایهات را با نگاه تحقیرآمیز نگاه نکن
در کشوری که من در آن زندگی میکنم سالهاست قیمت خانه گران
نشده است، اجارهها سالهاست که ثابت مانده، شاید برای اولین بار در عمرم
وقتی میخواستم قرارداد اجارهام را تمدید کنم با پیشنهاد خود صاحبخانه
مواجه شدم که،
” قرارداد را تنظیم کردهام، با همان حقالاجاره سال قبل “
و من متحیر او را بسان فرشتهای نظارهگر شدم.
چرا در این کشور هزینه مسکن افزایشی ندارد؟ سیاست دولت تعیین
کننده بوده است، دولت اجازه نداده است تا دست واسطهها و بساز و بفروشهای
محترم و انبوهساز وارد این گستره حساس جامعه شود. دولت این کشور، خود
مستقیمن و بصورت انبوه و در بازههای کوتاه مدت زمانی و نه ده ساله و
پانزده ساله اقدام به ساخت مسکن میکند و هر ساله درصدی را فراتر از نیاز
اصلی بازار، تولید و در اختیار مردم قرار میدهد، تا شهروند کشورش حق
انتخاب بیشتری داشته باشد، تا بازار نتواند به دست واسطهگران و کارچاق
کنان بیافتد، تا اگر رقابتی هم هست، رقابت در افزایش کیفیت و امنیت و
استحکام سازهها باشد تا مشتری در بین حجم عظیم عرضه، لطف کند و محصول این
شرکت را برای خرید و یا اجاره انتخاب کند و سراغ دیگری نرود.
حال اما در کشور ما ایران، آنچنان محو توهم زندگی هستیم که
حتی انسان همزبان و همفرهنگ خودمان را هم نمیبینیم. دوست گرامی شمایی که
از کشوری در یک قاره دیگر مهاجرت کردهای و رفته به کشوری در قارهای دیگر
و نه حتا زبانش را بلدی و نه با فرهنگش آشنایی، اما همان کشور آن چنان تو
را پذیرفت که توانستی تحصیل کنی و یا کار کنی و به درآمدی برسی که حال
برگردی در کشورت و بساز و بفروشی کنی، حداقل کمی تامل کن، گوش کن، نه
انتظار خاصی از تو ندارم، بساز و بفروش و بچاپ و بالاتر برو، خلایق هر چه
لایق، اما حداقل این انسان همزبان و همفرهنگ از کشور همسایهات را با
نگاه تحقیرآمیز نگاه نکن، چه اینکه او نه از قارهای دیگر آمده و نه آمده
که از امکانات کشور تو استفادهای کند (البته اگر امکاناتی داشته باشد)
همزبان توست و همفرهنگ توست، آمده کار کند، کار، … حداقل انصاف داشته
باش.
No comments:
Post a Comment
Thanks for your comment